نويسنده: مير محمد ولي مجد تيموري





 

معمولاً مردمي که خود را قبول ندارند براي بزرگ جلوه دادن خود، دروغ مي گويند. مثلاً اگر از کسي که اعتماد به نفس متعادل دارد، بخواهند در يک امتحان تخصصي شرکت کند، صراحتاً مي گويد: « خير. من بايد مطالعه کنم.» اما وقتي از کسي که اعتماد به نفس نابهنجار دارد همين سوال را بکنيم فوري مي گويد: « بله. حتماً. همين الان سوالات را بياوريد». اين آدم مي خواهد خود را مطرح کند. مي خواهد خود را بزرگتر از آني که هست نشان بدهد. در نتيجه دروغ مي گويد.
گاهي مردم از ترس دروغ مي گويند. شما حقيقتي را به کسي مي گوييد، او برانگيخته مي شود، سرخ مي شود و فحش مي دهد. دفعه بعد به او راست نمي گوييد. دوست نازنيني داريد که همه اسرار خود را با او در ميان مي گذاريد، او نه واکنش منفي نشان مي دهد و نه راز شما را به کسي مي گويد. شما حرف دلتان را با او مي زنيد و در هر شرايطي به او راست مي گوييد، و از اين کار احساس خوبي داريد. راستگويي به شما آرامش مي دهد. در حالي که دروغ گفتن انرژي شما را هدر مي دهد و اعتماد به نفس بالاي کاذبي را مي طلبد. يکي از راه هاي شاد بودن اين است که مجبور به دروغگويي نباشيم. و به راستي که راستگويان چه راحت زندگي مي کنند.
منبع مقاله :
مجد تيموري، مير محمد ولي؛ ( 1391)، اعتماد به نفس، تهران: نشر قطره، چاپ ششم.